صاحب این کاندیدا کیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
]
وبلاگ فاضلی، محمد، خبرآنلاین: محمود احمدینژاد وقتی که یازده روز خانهنشینی کرد، بعد هم که مملکت را ویرانه تحویل داد، و دست آخر وقتی علیرغم توصیه رهبری در انتخابات ثبتنام کرد، مسابقهای بین اصولگراها راه افتاد که هر کسی بیشتر از او اعلام دوری کند و هیچ کس حاضر نشد مسئول و «صاحب سیاسی» او شود. راستش محمود احمدینژاد از روز اول هم «صاحب سیاسی» درست و حسابی نداشت. او خود را مستقل خواند و به اتکای وعدههای نجومیاش پیروز انتخابات شد. احمدینژاد خودش بود و حساب حرف و عملش را هم نمیکرد. او میراثدار یک حزب و جریان باسابقه نبود که آبروی حزب برایش مهم باشد. او مثل تولیدکنندههای لواشک تقلبی بود که نام و نشان و کارخانهای ندارند و نگران نیستند که آبرویشان به خطر بیفتد و بنابراین هر آشغالی را دست مردم میدهند. هر روزی هم به یک اسمی تولید میکنند و کل بساطشان هم شاید به اندازه یک زیرپله باشد.
سیاست هم عین تجارت و تولید است. تشکیلات سیاسی سابقهدار هر حرف بیربطی را به اسم شعار سیاسی به خورد مردم نمیدهد چرا که میداند همین یک انتخابات نیست و مملکت هم که قرار نیست زیر وعدهها و شعارهای یک انتخابات له شود و از بین برود. مملکت باید باقی بماند و رقابت سیاسی هر چهار سال یکبار تکرار میشود.
مصطفی میرسلیم نماینده حزب مؤتلفه اسلامی است. مؤتلفه اسلامی یک نام سیاسی رگ و ریشهدار است و بیشتر از 50 سال در ایران سابقه دارد. مصطفی میرسلیم «صاحب سیاسی» دارد، به آبروی حزبش فکر میکند و میداند بعد از انتخابات هم باید پاسخگو باشد. مؤتلفه 50 سال بوده و بعد از انتخابات هم خواهد بود و میخواهد در سیاست ایران مؤثر باشد. اسحاق جهانگیری و حسن روحانی هم پشتوانه دیرینه اصلاحطلبی و اعتدالگرایی منسوب به محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی دارند.
اما دو کاندیدا هستند که نسبت حزبی و ریشه سیاسی آنها مشخص نیست. محمدباقر قالیباف ژست اصلاحطلبی میگیرد، حرفهای اصولگرایی میزند، با ثروتمندان از شهر پول درمیآورد و رأیش را در جیب فقرا جستوجو میکند. هیچ تشکل اصولگرای جدی هم تا به امروز مسئولیت او را نپذیرفته و حتی مشاوران اقتصادی و سیاسی و فرهنگیاش هم معلوم نیستند. کدام اقتصاددانی پای ادعای ایجاد 600 هزار شغل مستقیم و غیرمستقیم از یک میلیون تن محصول پتروشیمی، یا قول رشد 26 درصدی اقتصاد ایران را امضا کرده است؟ کدام اقتصاددان محاسبات ادعای 4 درصد در برابر 96 درصد را تأیید کرده است؟
ابراهیم رئیسی هم کموبیش همین وضعیت را دارد. او میگوید فراجناحی است، با اصلاحطلب و اصولگرا کار میکند و حتی رفتن زیر چتر جمنا را هم نپذیرفته است. اقتصاددانان و مغزهای متفکر تیم او هم هنوز رونمایی نشدهاند.
همانطور که وقتی محمود احمدینژاد به وعدههایش برای گسترش عدالت، آوردن پول نفت روی سفره مردم، تبعیت از ولایت و دهها وعده دیگر عمل نکرد، هیچ اصولگرایی مسئولیت او را نپذیرفت و مسابقه برای فرار از انگ احمدینژاد شروع شد؛ روزی که وعدههای محمدباقر قالیباف و ابراهیم رئیسی نیز عملی نشود، هیچ کس مسئولیتشان را به عهده نخواهد گرفت.
واقعیت این است که این وعده دادنها - سه برابر کردن یارانه، دادن 250 هزار تومان به بیکاران، و سایر وعدهها - از سر «بیصاحبی سیاسی» است. این کاندیداها اگر برخاسته از یک حزب رگو ریشهدار مثل مؤتلفه یا جبهه اصلاحات و اعتدال بودند که سابقه اداره کردن مملکت داشتند، و قصدشان این بود که در سیاست ایران باقی بمانند و کار کنند، چنین وعدههایی نمیدانند و مثل یک شرکت تجاری با آبرو و اعتبار عمل میکردند و وعدهای نمیدادند که اعتبارشان را به خطر اندازد.
محمدباقر قالیباف میخواهد به هر قیمتی رئیسجمهور شود و کسی هم از او نمیپرسد اگر وعدههایت عملی نشد ما با آبروی رفته خود چه کنیم؟ او درست مثل لواشکساز متقلب زیرپله عمل میکند. هم شعار احمدینژادی میدهد و هم جمله میرحسین موسوی را در مناظره تکرار میکند. این بار هم که نشد، دفعه بعد یک زیرپله دیگر پیدا میکند و شاید کلمات حسن روحانی را تکرار کند.
همان گونه که محمود احمدینژاد یک کاندیدای بیصاحب بود؛ زد و برد و ما را با اقتصاد و جامعه و سیاستی ویران تنها گذاشت بدون آنکه بدانیم مسئولیت کارهای او با کیست؛ محمدباقر قالیباف هم زیرپله بینام و نشانی برای سیاستبازی خود انتخاب کرده است.
هر رأیدهندهای باید برای رأی دادن به هر کاندیدایی از خودش بپرسد «صاحاب این کاندیدا کیه؟»
تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی